به گزارش گروه فرهنگی حیات؛ مراسم تشییع بیتا فرهی بازیگر سینمای ایران از مقابل درب ساختمان شماره 2 خانه سینما در حال برگزاری است، بارش باران فضای این مراسم را متفاوت کرده است.
لیلا حاتمی، کوروش سلیمانی، داریوش فرهنگ، سهیلا رضوی، عزیز ساعتی، شهره سلطانی، منوچهر شاهسواری، اندیشه فولادوند، فرخ نعمتی، لاله اسکندری، آزیتا موگویی، شایسته ایرانی، سام قریبیان، همایون ارشادی، بهاره افشاری، ستاره اسکندری، لاله اسکندری و علی دهکردی(مدیرعامل خانه سینما) در این مراسم حضور داشتند.
اجرای این مراسم را ستاره اسکندری برعهده داشته و کوروش سلیمانی بهعنوان اولین نفر بیانیه انجمن بازیگران را در این مراسم قرائت کرد. داریوش فرهنگ هم نفر بعدی بود که پشت تریبون مراسم تشییع بیتا فرهی رفت.
لیلا حاتمی بهعنوان نفر بعدی پشت تریبون رفت و گفت: «درگذشت بیتا فرهی را به خانواده سینما و خانواده ایشان تسلیت میگویم، من شانس همکاری و دوستی با ایشان را داشتم. نمیدانم چطور اما با او صمیمی بودم، من به بیتا «تو» میگفتن، خانم فرهی مثل هنرپیشهها نبود، نه داخل فیلم و نه بیرون فیلمفخانم فرهی یک زن بود.»
وی ادامه داد: فکر کردن به او و حالتشهایش اشک من را در میآورد و من را به یاد وضعیت انسانی خودمان میاندازد وقتی واقعا انسان هستیم و حواسمان به چیز دیگری نیست.»
سپس علی دهکردی مدیرعامل جدید خانه سینما پشت تریبون رفت و گفت: «واقعا آیا ستاره را میشود از دل آسمان به زمین آورد و به خاک سپرد، نمیشود چراکه ستاره همیشه ستاره است و جایش در آسمان. بانوی ما بیتا فرهی ستاره بیبدیلی که در آسمان بود و در آسمان هست حتی اگر جسمش را به خاک بسپاریم.»
وی ادامه داد: «متاسفم و تسلیت عرض میکنم از طرف خودم و از طرف تمام افرادی که در سینما زحمت میکشند، از راننده و مسئول خدمات تا بالاترین عوامل پروژهها، پیکر نحیف سینمای ما تاب از دست دادن این همه از ستارههایش را ندارد، برای ما دردناک است که هنوز با پیکر بیتا فرهی خداحافظی نکرده بودیم که در غم از دست دادن پروانه معصومی نشستیم، ستارهای که از اعضا مهم تاریخ سینمای ایران بود.»
دهکردی در پایان گفت: «از طرف خودم و از طرف تمام جامعه اصناف سینمای ایران و همه بزرگان و چهرههای درخشان فرهنگ و هنر که به احترام بانو بیتا فرهی تشریف آوردند تشکر میکنم.»
سپس مهسا قریشی دختر این هنرمند روی صحنه آمد و گفت: «مادر عاشق کشور و خاکش بود و دوست داشت اینجا نفس بکشد. او عاشق کارش بود و گزیده کار میکرد. هیچ وقت از شرایط سخت گله نکرد و عاشق زندگی کردن بود. به تصمیم خودش از فرانسه به ایران برگشت چون عاشق مردمش بود. ارزش آدمها برای او به انسان بودن آنها بود. مادرم دوست داشت در خانه خود باشد و آنقد مردم را دوست داشت که دوست نداشت در قطعه هنرمندان دفن شود. او عاشق هوای بارانی بود و امروز هم باران میبارد ...»
نظر شما